Monday, February 27, 2012
جایزه اسکار را به اصغر فرهادی به خاطر فیلمش ندادند
به واقع به خاطر سیاست چرب کردن ریش و سبیل آقای خامنه ای برای بازگشتن به میز مذاکره با آمریکا دادند! اصغر فرهادی هم به خاطر ارزش و اعتبار فیلم بیخود و عقب مانده اش! خوشحال نشد! به خاطر اینکه قرعه به نامش افتاد تا از امکان گرفتن اسکار و فرصت رسانه های غول پیکر استفاده کرده همچنان که گفت تهدید و حمله نظامی را محکوم میکند، از تمایل به سازگاری سخن بگوید. نمایش اسکار دیروز پلاتفرم سیاسی رابطه رژیم جمهوری اسلامی با آمریکا بود. اینها لازم نیست مردم را ببو فرض کنند. در نمایش و تئاتر اسکاری که اینها به راه انداختند بیشتر از همه اسکار بی آبرو شد. برای هزارمین بار معلوم شد که کیفیت فیلم، بازیها، سناریو، موزیک و... در تصمیم گیری اینها هیچ است! اسکار یک ابزار سیاسی است برای اعمال قدرت سیاسی، تاثیر گذاری بر این سیاست و زیر فشار گذاشتن آن یکی. درست مانند دوران جنگ سرد با فیلمهایش، سناریوهای سفارشی اش، صفر صفر هفتهای کاراکتر و داستانهایش! با این تفاوت که فیلم جدایی نادر و سیمین حتی خاصیت و جربزه فیلمهای جنگ سردی دهه شصت و هفتاد را هم ندارد. یک فیلم به غایت عقب مانده، ضد زن، اسلامی که حتی شمقدری هم جرئت کرد بگوید ما خودمان به این فیلم مجوز داده بودیم، نمیدانم اینهمه سوت و کف در خارج کشور برای چیست؟ جایزه اسکار به فرهادی یک جایزه سیاسی بود نه هنری، اما این نشان داد که وقتی سیاستی شکست خورده است، جایزه دهندگانش نه برنده ها که بازنده ها هستند. هنرش هم درپیتی و عقب مانده و تو سری خور است. اینها که رژیم جمهوری اسلامی را برای مذاکره میخواهند تصویرشان از ایران و آرزوهای مردم ایران همینی است که دیشب دیدیم! تصویرشان از زن همان سیمین است و همین چاقچور به سرهایی که به شرط حفظ حجاب جواز خروج گرفته بودند! اینها قبلن جایزه شان را از خود رژیم اسلامی به خاطر گردن گذاشتن به قوانین و سنن خشونت بار آن گرفته اند. یک نمایش پایین و ارزان سیاسی که آدم فقط باید به آن بخندد. نمایشی که رسانه های سیاه رژیم جمهوری اسلامی عینن با هدف سیاسی که اسکار را به آنها دادند تفسیر و ترجمه کردند! بعله..... " اصغر فرهادی در مسابقه با یک فیلم صهیونیستی جایزه اسکار را از آن خود کرد" این علت العلل برگزاری سیرک اسکار بود. آدم حالش به هم میخورد
Sunday, February 26, 2012
پروانه معصومیه
تصویر اول از سمت چپ 5نفر پروانه معصومی میباشد ،
دردیدار با فرح پهلوی
تصویر دوم نیز متعلق به پروانه معصومی میباشد که گفته شده در تب 39درجه خودش را به رهبری رسانده است ..
مرگ بر تمام مزدوران ولایت
Thursday, February 23, 2012
Wednesday, February 22, 2012
محمد و دشمنان شخصی اش
ترورها، شکنجه ها و قتلهای زنجیره ای پیامبر اسلام
یک انسان میتواند شخصیت اصلی خود را پنهان کند و با شخصیتی تقلبی ظاهر شود. چنین انسانی را معمولاً دو رو و منافق میخوانند. حفظ شخصیت و پنهان کردن ذات واقعی یکی از چالشهای اصلی زندگی هر انسان دورویی هست. اما شاخص هایی هستند که از روی آنها میتوان به صداقت یا دورویی افراد پی برد و یکی از مهمترین این شاخص ها رفتار انسانها با مخالفان و دشمنانشان است. این رفتار آدمی با مخالف و دیگری است که یا او را در صف بزرگان و دولتمردان اخلاقمدار قرار میدهد یا او را در صف فرومایگان پست فطرت قرار میدهد، بنابر این روشن است که برای قضاوت اخلاقی در مورد پیامبر اسلام باید به برخورد او با مخالفانش نیز نگاه کرد. پرسش بنیادینی که باید به آن پاسخ داد این است که آیا محمد با مخالفان و منتقدینش منصفانه و همچون بزرگان برخورد میکرد یا نه؟
راجع به برخوردهای خوب محمد با مخالفان و منتقدینش سخنان زیادی از مسلمانان شنیده میشود، اما بسیاری از این سخنان غیر مستند هستند و ارزش تاریخی ندارند. برای نمونه گفته میشود که محمد به دیدار پیر زنی که هر روز بر روی او زباله میریخت رفت. این سخن در منابع تاریخی معتبر موجود نیست و یا دستکم من تابحال آنرا ندیده ام! ولی به هر روی اگر گزارشی راجع به برخورد خوب محمد با مخالفانش هم وجود داشته باشد که دارای ارزش تاریخی باشد و بتوان به آن استناد کرد، در اینجا باید به دو موضوع بسیار مهم توجه کرد. یکم اینکه این برخورد در چه دوره ای از حیات محمد رخ داده است؟ در دوره مکی و زمانی که او قدرتی نداشته است یا در زمانی که توانایی برخورد با مخالفانش را داشته است؟ اگر در دوره نخست بوده است که این برخورد از سر جبر بوده است و لذا فاقد ارزش است، اما اگر در دوره دوم یعنی در دوره ای که محمد قدرتمند بوده است و ارتشی دور او را فراگرفته بود چنین برخورد خوبی از او دیده شده باشد بازهم مسئله تمام شده نیست و نکته دوم در اینجا مطرح میشود.
نکته دوم این است که به آدمها بخاطر برخورد خوب با مخالفین نباید پاداش داد و آنها را بزرگ داشت، چرا که این برخورد پیش فرض و قابل انتظار ما از همه افراد است. اما برخورد بد با مخالفان را همواره باید محکوم کرد. به عبارت دیگر اگر قرار باشد به محمد بخاطر هر برخورد خوب با مخالفانش یک پاداش بدهیم باید به او ازای هر برخورد خوب یک شکولات بدهیم ولی بخاطر هر برخورد بد مجازاتی بزرگ برایش در نظر بگیریم، مثلاً حبس ابد برای هر قتل. آنچه در کارنامه محمد در ارتباط با برخوردش با مخالفانش دیده میشود در حد یک فاجعه است! کمتر مسلمانی است که بداند محمد دشمنانش را برای پیدا کردن پول شکنجه میکرد، دستور ترور آنها را صادر میکرد، آنها را از وسط به دو نیم تقسیم میکرد و یا مادر چند فرزند کوچک را به جرم شعر گفتن کشت! دلیل اینکه مسلمانان چنین چیزهایی را معمولاً نشنیده اند این است که مسلمانان دانش خود نسبت به اسلام را از ملایان میگیرند نه از خود منابع اسلامی. ملایان نیز تنها آنچه مثبت به نظرشان برسد به مسلمانان می آموزند، نه تمام واقعیت را. اما گاهی که لازم است ملایان برای حفظ جایگاه خود از شیوه محمد یعنی حذف مخالف استفاده کنند، آنگاه است که این اسرار را برای تروریست ها و آدمکشها و شکنجه گرانشان فاش میکنند. به همین دلیل تروریست های اسلامگرا به خوبی با این جنایات محمد آشنا هستند.
آنچه در ادامه خواهد آمد تمام این قضایا را با استناد به معتبر ترین منابع تاریخی اسلام اثبات خواهد کرد و به تحلیل جزئی آنها خواهد پرداخت. اگر ما بتوانیم پس از بررسی شرح حال و سرانجام افرادی که در زیر خواهند آمد نشان دهیم که برخورد محمد با آنها درست نبوده است به دو نتیجه خواهیم رسید. نتیجه یکم این است که محمد یک تروریست و جنایتکار و شکنجه گر بوده است و چنین شخصی نمیتواند یک پیامبر باشد، لذا نبوت او مردود است. نتیجه دوم که یک نتیجه سیاسی است این است که تروریسم و خشونت اسلام ریشه در تاریخ اسلام و رفتار محمد دارد نه در وقایع جاری هر دوره ای. لازم به یادآوری است که برخی از این نوشتارها ترجمه از نوشتارهای نوشته مسیحیان هستند و ممکن است آمیخته با آموزه های دینی مسیحی باشند که لزوماً مورد تایید تارنمای زندیق بعنوان یک تارنمای سکولار و انسانگرا نیست.
یک انسان میتواند شخصیت اصلی خود را پنهان کند و با شخصیتی تقلبی ظاهر شود. چنین انسانی را معمولاً دو رو و منافق میخوانند. حفظ شخصیت و پنهان کردن ذات واقعی یکی از چالشهای اصلی زندگی هر انسان دورویی هست. اما شاخص هایی هستند که از روی آنها میتوان به صداقت یا دورویی افراد پی برد و یکی از مهمترین این شاخص ها رفتار انسانها با مخالفان و دشمنانشان است. این رفتار آدمی با مخالف و دیگری است که یا او را در صف بزرگان و دولتمردان اخلاقمدار قرار میدهد یا او را در صف فرومایگان پست فطرت قرار میدهد، بنابر این روشن است که برای قضاوت اخلاقی در مورد پیامبر اسلام باید به برخورد او با مخالفانش نیز نگاه کرد. پرسش بنیادینی که باید به آن پاسخ داد این است که آیا محمد با مخالفان و منتقدینش منصفانه و همچون بزرگان برخورد میکرد یا نه؟
راجع به برخوردهای خوب محمد با مخالفان و منتقدینش سخنان زیادی از مسلمانان شنیده میشود، اما بسیاری از این سخنان غیر مستند هستند و ارزش تاریخی ندارند. برای نمونه گفته میشود که محمد به دیدار پیر زنی که هر روز بر روی او زباله میریخت رفت. این سخن در منابع تاریخی معتبر موجود نیست و یا دستکم من تابحال آنرا ندیده ام! ولی به هر روی اگر گزارشی راجع به برخورد خوب محمد با مخالفانش هم وجود داشته باشد که دارای ارزش تاریخی باشد و بتوان به آن استناد کرد، در اینجا باید به دو موضوع بسیار مهم توجه کرد. یکم اینکه این برخورد در چه دوره ای از حیات محمد رخ داده است؟ در دوره مکی و زمانی که او قدرتی نداشته است یا در زمانی که توانایی برخورد با مخالفانش را داشته است؟ اگر در دوره نخست بوده است که این برخورد از سر جبر بوده است و لذا فاقد ارزش است، اما اگر در دوره دوم یعنی در دوره ای که محمد قدرتمند بوده است و ارتشی دور او را فراگرفته بود چنین برخورد خوبی از او دیده شده باشد بازهم مسئله تمام شده نیست و نکته دوم در اینجا مطرح میشود.
نکته دوم این است که به آدمها بخاطر برخورد خوب با مخالفین نباید پاداش داد و آنها را بزرگ داشت، چرا که این برخورد پیش فرض و قابل انتظار ما از همه افراد است. اما برخورد بد با مخالفان را همواره باید محکوم کرد. به عبارت دیگر اگر قرار باشد به محمد بخاطر هر برخورد خوب با مخالفانش یک پاداش بدهیم باید به او ازای هر برخورد خوب یک شکولات بدهیم ولی بخاطر هر برخورد بد مجازاتی بزرگ برایش در نظر بگیریم، مثلاً حبس ابد برای هر قتل. آنچه در کارنامه محمد در ارتباط با برخوردش با مخالفانش دیده میشود در حد یک فاجعه است! کمتر مسلمانی است که بداند محمد دشمنانش را برای پیدا کردن پول شکنجه میکرد، دستور ترور آنها را صادر میکرد، آنها را از وسط به دو نیم تقسیم میکرد و یا مادر چند فرزند کوچک را به جرم شعر گفتن کشت! دلیل اینکه مسلمانان چنین چیزهایی را معمولاً نشنیده اند این است که مسلمانان دانش خود نسبت به اسلام را از ملایان میگیرند نه از خود منابع اسلامی. ملایان نیز تنها آنچه مثبت به نظرشان برسد به مسلمانان می آموزند، نه تمام واقعیت را. اما گاهی که لازم است ملایان برای حفظ جایگاه خود از شیوه محمد یعنی حذف مخالف استفاده کنند، آنگاه است که این اسرار را برای تروریست ها و آدمکشها و شکنجه گرانشان فاش میکنند. به همین دلیل تروریست های اسلامگرا به خوبی با این جنایات محمد آشنا هستند.
آنچه در ادامه خواهد آمد تمام این قضایا را با استناد به معتبر ترین منابع تاریخی اسلام اثبات خواهد کرد و به تحلیل جزئی آنها خواهد پرداخت. اگر ما بتوانیم پس از بررسی شرح حال و سرانجام افرادی که در زیر خواهند آمد نشان دهیم که برخورد محمد با آنها درست نبوده است به دو نتیجه خواهیم رسید. نتیجه یکم این است که محمد یک تروریست و جنایتکار و شکنجه گر بوده است و چنین شخصی نمیتواند یک پیامبر باشد، لذا نبوت او مردود است. نتیجه دوم که یک نتیجه سیاسی است این است که تروریسم و خشونت اسلام ریشه در تاریخ اسلام و رفتار محمد دارد نه در وقایع جاری هر دوره ای. لازم به یادآوری است که برخی از این نوشتارها ترجمه از نوشتارهای نوشته مسیحیان هستند و ممکن است آمیخته با آموزه های دینی مسیحی باشند که لزوماً مورد تایید تارنمای زندیق بعنوان یک تارنمای سکولار و انسانگرا نیست.
با روشنگري و ترويج آزاداندپشي، مسلمانان قرباني اسلام خشونت گرا و ارتجاعي را رهايي بخشيم
با روشنگري و ترويج آزاداندپشي، مسلمانان قرباني اسلام خشونت گرا و ارتجاعي را رهايي بخشيم
Subscribe to:
Posts (Atom)