Saturday, July 16, 2011

وب سایت مهدی کروبی هک شد

سایت مهدی کروبی karroubi.ir  توسط هکرهای عرب  هک شد

http://karroubi.ir/

Wednesday, July 13, 2011

مقاومت های سرسختانه مردمی در برابر حمله اعراب بر خلاف آنچه امروز از آن به عنوان آغوش باز یاد می شود

علی شریعتی در کتاب ( علی ؛ حیات بارورش پس از مرگ ) می نویسد : ( .... کجا ایرانی از همان اول در برابر اسلام قرار گرفت و نخواسته اسلام را بپذیرد؟؟؟!! کجا چنین چیزی است ؟؟؟!! یک جا ؛ یک نمونه نیست !!!


حال نمی دانم چرا مقاومت های خونین مردمی در برابر هجوم وحشیانه اعراب توسط اندیشمندان این سرزمین هم نادیده گرفته شده !



* مسلما بعضی قبایل مناطق عرب نشین امپراتوری ساسانی - در مجاورت قلمرو اسلامی - پس از حمله ی اعراب مسلمان ؛ اسلام را پذیرفتند ( چیزی که محققان اسلامی ؛ به تکرار آنرا « استقبال ایرانیان از اسلام » قلمداد کرده اند با اینحال باید دانست که بیشتر نواحی عرب نشین ایران ( مانند حیره ؛ انبار ؛ فرات ؛ نواحی سواد و ... ) پس از جنگ با اعراب مسلمان ؛ از پذیرفتن اسلام خود داری کردند و تنها به پرداخت جزیه گردن گذاشتند . این امر آنچنان عجیب بود که خشم سرداران عرب را برانگیخته بود . میر فطرس ؛ ملاحظاتی در تاریخ ایران ؛ رویه ی 71



* در همه شهر ها و ولایات ایران ؛ اعراب مسلمان با مقاومت های سخت مردم روبرو شدند . در اکثر شهر ها ؛ پایداری و مقاومت ایرانیان بیرحمانه سرکوب گردید ؛ مثلا در سقوط مدائن و خصوصا مقاومت مردم در جنگ جولا ؛ اعراب مسلمان ؛ خشونت زیادی از خود نشان دادند آنچنانکه مورخین از آن بنام « واقعه هولناک جولا » یاد کرده اند . در این جنگ ؛ صدهزار تن از ایرانیان کشته شدند و تعداد فراوانی از زنان و کودکان ایرانی به اسارت رفتند و بسیاری کشته ؛ دشت را پوشانیده بود که نمودار جلال جنگ بود . طبری پوشینه پنجم رویه 1829 = تاریخ کامل ؛ ابن اثیر رویه ی 340 = فتوح البلدان بلاذری رویه 65



* دینوری حتی تاکید می کند که پس از شکست ایرانیان در جنگ جولا و فرار یزدگرد به قم ؛ مردم در همه جا به هیجان آمدند و از هر سو برای اجابت ندای کمک و استعانت یزدگرد ؛ حرکت کردند ؛ و مردم از قومس ( دامغان ) تبرستان و گرگان و دماوند و ری و اصفهان و همدان و ماهان ؛ بسوی یزدگرد روی آوردند و گروهی از جنگجویان بر او گرد آمدند . اخبار الطوال ؛ بنقل از ملاحظاتی در تاریخ ایران رویه 72




* در حمله به دهکده ی الیس ( هم مرز قلمرو اسلامی ) جاپان ؛ سالار دهکده ی الیس ؛ راه را بر خالد ابن ولید بست . جنگی سخت بین سپاهیان عرب و ایران در کنار رودی که بسبب همین جنگ بعد ها به « رود خون » معروف گردید در گرفت . در برابر مقاومت و پایداری سرسختانه ی ایرانیان ؛ خالد نذر کرد که اگر بر ایرانیان پیروز گردید « چندان از آنها بکشم که خون هاشان را در رودشان روان کنم » و چون پارسیان مغلوب شدند ؛ بدستور خالد « گروه گروه از آنها را که به اسارت گرفته بودند ؛ می آوردند و در رود گردن می زدند » مغیره گوید که « بر رود ؛ آسیاب ها بود و سه روز پیاپی با آب خون آلود ؛ قوت سپاه را که هیجده هزار کس یا بیشتر بودند ؛ آرد کردند ... کشتگان ( پارسیان ) در الیس هفتاد هزار تن بود . طبری ؛ پوشینه ی چهارم ؛ رویه 1491 . اینهم نمونه ی دیگری از« معنویت اسلام !!! »




* در جنگ نهاوند نیز ایرانیان مقاومت بسیار و اعراب خشونت بسیار از خود نشان دادند ... مقدسی در باره ی جنگ نهاوند و مقاومت ایرانیان می نویسد : « .... و دسته های ایرانی ؛ که گویند چهار صد هزار نفر بودند ... در آنجا بودند و به شکیبایی و پایداری سوگند یاد کرده بودند ... و اعراب از ایشان چندان کشتند که خدا داند .... و از اموال و غنیمت ها ؛ چندان نصیب اعراب مسلمان گردید که در هیچ کتابی اندازه ی آن ذکر نشده است . ( آفرینش و تاریخ ؛ پوشینه ی پنجم ؛ رویه 192 )




* در شوشتر ؛ مردم وقتی از تهاجم قریب الوقوع اعراب با خبر شدند ؛ خارهای سه پهلوی آهنین بسیار ساختند و در صحرا پاشیدند . چون قشون اسلام به آن حوالی رسیدند ؛ خارها به دست و پای ایشان بنشست ؛ و مدتی در آنجا توقف کردند ... پس از تصرف شوشتر ؛ لشکر اسلام در شهر به قتل و غارت پرداختند و آنانی را که از پذیرفتن اسلام خود داری کرده بودند گردن زدند . ( الفتوح رویه 223 – تذکره شوشتر سید عبدالله شوشتری ؛ رویه 16 . )




* شورش دیگری در چالوس رویان روی داد و عبدالله ابن حازم مامور خلیفه ی اسلام به بهانه (دادرسی ) و رسیدگی به شکایات مردم ؛ دستور داد تا آنان را در مکان های متعددی جمع کردند و سپس مردم را – یک یک = به حضور طلبید ند و مخفیانه گردن زدند بطوریکه در پایان آنروز هیچ کس زنده نماند ... و دیه ی چالوس را آنچنان خراب کردند که تا سالها آباد نشد ... و املاک مردم را بزور می بردند ..) تاریخ طبرستان رویه 183 = تاریخ رویان ؛ اولیاء الله آملی رویه 69 )

* در فتح استخر ؛ مردم شهر قتل عام شدند و اعراب مسلمان « کشتاری بزرگ کردند » . با اینحال مردم از پذیرفتن اسلام خود داری کردند بلکه با حفظ آیین خود به پرداخت جزیه گردن نهادند . ( تاریخ طبری ؛ پوشینه پنجم رویه 2009 . )




* رامهرمز نیز پس از جنگی سخت به تصرف سپاهیان اسلام در آمد و فاتحان عرب ؛ بسیاری از مردم را کشتند و زنان و کودکان فراوانی را برده ساختند و مال و متاع هنگفتی بچنگ آوردند . الفتوح رویه 215

* در حمله به سیستان ؛ مردم ؛ مقاومت بسیار و اعراب مسلمان ؛ خشونت بسیار کردند بطوریکه ربیع ابن زیاد ( سردار عرب ) برای ارعاب مردم و کاستن از شور مقاومت آنان ؛ !! دستور داد تا صدری بساختند از آن کشتگان ( یعنی اجساد کشته شدگان جنگ را روی هم انباشتند ) ... و هم از آن کشتگان ؛ تکیه گاهها ساختند ؛ و ربیع ابن زیاد بر شد و بر آن نشست ؛ بدین ترتیب ؛ اسلام در سیستان متمکن شد و قرار شد که هر سال از سیستان هزار هزار ( یک میلیون ) در هم به امیر المومنین دهند با هزار غلام بچه و...
تاریخ سیستان رویه 80



* در حمله اعراب به ری ( نزدیک تهران کنونی ) مردم شهر پایداری و مقاومت بسیار کردند ؛ بطوریکه مغیره ( سردار عرب ) در این جنگ چشمش را از دست داد ... مردم جنگیدند و پایمردی کردند ... و چندان از آنها کشته شد که کشتگان را با نی شماره کردند و غنیمتی که خدا از ری نصیب مسلمانان کرد همانند غنائم مدائن بود . طبری ؛ پوشینه پنجم رویه 1975



* در حمله ی اعراب به آذربایجان ؛ خراسان و همدان نیز ؛ مردم بسختی جنگیدند و در برابر اعراب مسلمان مقاومت کردند بگونه ای که بگفته ی تبری « جنگ و مقاومت مردم همدان در عظمت ؛ همانند جنگ نهاوند بود .... و از پارسیان چندان کشته شدند که بشمار نبود .

* در حمله به شاپور نیز ؛ مردم پایداری و مقا.مت بسیار کردند بگونه ای که عبیدا ( سردار عرب ) بسختی مجروح شد آنچنانکه بهنگام مرگ وصیت کرد تا بخونخواهی او ؛ مردم شاپور را قتل عام کنند ؛ سپاهیان عرب نیز چنان کردند و بسیاری از مردم شهر را بکشتند . فارسنامه ی ابن بلخی ؛ رویه 116




* در حمله به سرخس ؛ اعراب مسلمان « همه ی مردم شهر را بجز یک صد نفر ؛ کشتند . ( تاریخ کامل ؛ علی ابن اثیر ؛ پوشینه سوم ؛ رویه 208 . )



* در حمله به نیشابور ؛ مردم امان خواستند که موافقت شد ؛ اما مسلمانان چون از اهل شهر کینه داشتند ؛ به قتل و غارت مردم پرداختند ؛ بطوریکه « آنروز از وقت صبح تا نماز شام می کشتند و غارت می کردند . الفتوح ؛ رویه 282




* مردم کرمان نیز سالها در برابر اعراب مقاومت کردند تا سرانجام در زمان عثمان ؛ حاکم کرمان با پرداخت دو میلیون درهم و دو هزار غلام بچه و کنیز ؛ بعنوان خراج سالانه ؛ با اعراب مهاجم صلح کردند . البلدان ؛ یعقوبی رویه 62 ( شرم و ننگ جاودانه باد بر ایرانیان تازی پرستی که آگاهانه این راستیهای تاریخ را نادیده می گیرند تا آیین خرد ستیز اسلام را بر مردم ایران همچنان چیره نگهدارند .




* مردم قومس ( دامغان ) نیز با پرداخت پانصد هزار در هم ؛ از اعراب مسلمان خواستند تا کسی را نکشند و به اسیری نبرند و آتشکده ای را ویران نکنند . ( فتوح البلدان رویه 148 )




* در حمله ی اعراب به گرگان ؛ مردم با سپاهیان اسلام به سختی جنگیدند ؛ بطوریکه سردار عرب ( سعید بن عاص ) از وحشت ؛ نماز خوف خواند . پس از مدتها پایداری و مقاومت ؛ سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعید ابن عاص به آنان « امان » داد و سوگند خورد « یک تن از مردم شهر را نخواهد کشت » مردم گرگان تسلیم شدند ؛ اما سعید ابن عاص همه ی مردم را بقتل رسانید ؛ بجز یک تن ؛ و در توجیه پیمان شکنی خود گفت : « من قسم خورده بودم که یک تن از مردم شهر را نکشم ! .. تعداد سپاهیان عرب در حمله به گرگان هشتاد هزار تن بود . ( طبری = پوشینه پنجم رویه 2116 = تاریخ کامل ؛ ابن اثیر پوشینه سوم ؛ رویه 178 )

Wednesday, July 6, 2011

Kuye Daneshgaah 19999

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

Sunday, July 3, 2011

راهنمای کنکور 90

راهنمای کنکور 90
"تضمینی"

- هر جمله‌ای که جای فعل و فاعلش برعکس بود؛ از امام خمینی است.

...- علت کلیه موفقیت‌های ایران، ظهور اسلام است

- جواب کلیه سوالات " این شعر از کیست؟"، علیرضا قزوه است.

- هیچ موفقیتی در سال‌های 1357 تا 1384 رخ نداده است.

- هر گزینه‌ای در هر سوالی(حتی فیزیک و شیمی) که به "ولایت فقیه" اشاره داشت؛ همان گزینه درست است.

Saturday, July 2, 2011

و اینبار : نابود کردن تندیس آرش کمانگیر به دستور دادستان ساری

نابود کردن تندیس آرش کمانگیر به دستور دادستان ساری بوده است




در اسطوره ها آرش کمانگیر سمیل تیرگان و عشق به ایرانزمین شناخته شده

از: احمد صوفی ـ مازندران


همزمان با تیرگان، یکی از روزهای مهم در فرهنگ ایرانی، و روزی که در اسطوره ها آن را روز پیروزی آرش برای پایان جنگ و تعیین کردن خط مرزی ایران می دانند، بالاخر مقامات شهر ساری فاش کردند که مجسمه آرش کمانگیر و اسب هایش به دستور اسدالله جعفری، دادستان شهر ساری، برچیده و نابود شده است. تا کنون گفته می شد که این مجسمه ها را دزدیده اند.
اما کاملا روشن بود که این دزدی هم مثل بسیاری آثار دیگری که دو سه سال اخیر از میدان ها برداشته شده و نام دزدی بر آن نهاده اند کار خود حکومت بوده است. همانگونه که سال هاست که بسیاری از آثار تاریخی و فرهنگی که از محوطه های تاریخی با نام حفاری غیر مجاز به یغما رفته و یا از موزه ها دزدیده شده، دزدان دیگری داشته است.


دادستان دلیل این دستور غیر قانونی خود را اهانت به امام ذکر کرده است. او معتقد است که حضور این اسب ها در میدانی که نامش میدان امام است اهانت به امام است. و معلوم نیست در کجای خود قانون نوشته شده که حضور اسب اهانت به کسی است. البته این هم کاملا روشن است که این نوع بهانه ها فقط برای از بین بردن سمبل ها و نشانه های فرهنگ ما است.

تندیس آرش کمانگیر، چند سال قبل از انقلاب در میدان ولیعهد نصب شد که این میدان پس از انقلاب به نام امام خمینی تغییر داده شد
اسطوره آرش کمانگیر از داستان‌هایی است که در اوستا، و شاهنامه فردوسی، و همچنین در کتاب های پهلوی،و آثار الباقیه آمده است









دادستانی که فرمان نابودی مجسمه آرش کمانگیر را داده است

Tuesday, June 28, 2011

در عكس زير كدام مورد صحيح است؟


در عكس زير كدام مورد صحيح است؟

1) رژه از سمت راست جايگاه انجام ميشود.
2) رژه از سمت چپ جايگاه انجام ميشود.
3) رژه از مستقيم و در دوردست انجام ميشود.
...4) عينك نفر وسط يك شيشه دارد.
5) نفر سمت چپ در حال اقامه و اذان است.
6) سه نفر در حال سنگ قيچي كاغذ هستند.
7) سه نفر در حال " هركي تك بياره ... " هستند.

Monday, June 27, 2011

بریده شدن ممه مانکن ها بدستور نیروی انتظامی !

http://www.tizrap.com/1/files/268559_185787388146833_154422454616660_565768_2980607_n.jpg

دو روز توقف دشمن نتیجه ی مقاومت جانانه 3 مرزبان ایرانی

شهریور 1320 هنگامی كه متفقین تصمیم به اشغال ایران می‌گیرند این سه مرزبان غیور وظیفه پاسداری از مرزهای شمالی ایران را بر عهده داشته‌اند.

پس از آنكه ارتش روس‌ها برای ورود به خاك ایران به پل فلزی جلفا ـ نخجوان كه عملاً تنها و بهترین محل عبور از رود پرخروش ارس در این ناحیه است نزدیك می‌شوند، مقاومت دو روزه این سه دلاور آغاز می‌شود.



مزار شهدای گمنام در جوار پل فلزی - نطقه صفر مرزی جلفا
 
این مرزبانان غیور و شجاع مرزهای ایران با اشراف به پل، دو روز تمام لشكر تا بن‌دندان مسلح روس را زمین‌گیر می‌كنند، روس‌ها نیز كه چاره‌ای جز عبور از همین پل نداشته‌اند نمی‌توانستند با توپخانه سنگین به حمله بپردازند و در نهایت با شهادت «ژاندارم شهید سرجوخه ملك محمدی»، «شهید سید محمد راثی هاشمی» و شهید عبدالله شهریاری» بود كه توانستند وارد خاك ایران شوند.  
مقاومت شجاعانه این سه سرباز چنان تاثیری بر ارتش متجاوز شوروی گذاشت كه پیكر پاك آنان در همان محل مقاومت با احترام به خاك سپرده شده و امروزه نشانه دیگری از غیرت و شجاعت جوانان ایران عزیزمان است.

بر روی سنگ آرامگاه هر سه شهید نوشته شده است، «آرامگاه ژاندارم شهید، ... كه در شهریور ماه 1320 در راه انجام وظیفه در مقابل مهاجمان ایستادگی كرده و به شهادت رسیده است».


مزار شهدای گمنام در جوار پل فلزی - نطقه صفر مرزی جلفا
بر روي سنگ مزار اين سه شهيد گرانقدر آمده است:
«هرچند آغشته شد به خون پيرهن ما / شد جامه سربازي ما هم کفن ما
شاديم ز جانبازي خود در دل خاک / پاينده و جاويد بماند وطن ما»
 

Friday, June 24, 2011

پخش اعترافات تلویزیونی یک شاعر مخالف حکومت بحرین

دولت بحرین یک شاعر و فعال سیاسی مخالف را که چندی پیش دستگیر و به یک سال حبس محکوم شده بود، به اعتراف تلویزیونی وادار کرد؛ اقدامی که با سکوت رسانه‌های مدعی بصیرت در ایران روبه‌رو شده است.
به گزارش پارسینه، آیات حسن یوسف القرمزی، دختر ۲۰ساله شاعر بحرینی که در جریان اعتراضات به حکومت بحرین به علت سرودن شعر اعتراضی و خواندن آن در تظاهرات توسط مأموران حکومت دستگیر و زندانی شده بود، روز دوشنبه گذشته در برنامه‌ای که از تلویزیون دولتی بحرین پخش شد، از حکومت بحرین عذرخواهی کرد!
آیات القرمزی در برنامه‌ی تلویزیونی «حوار مفتوح» تأکید کرد که از به طور جدی از سرودن و قرائت قصیده‌ی خود پشیمان است. وی در این پیام کوتاه ۲۰ ثانیه‌ای می‌گوید: “من به طور جدی از آن‌چه انجام داده‌ام، و از گفتن آن الفاظ در حضور جمع، نسبت به ملک و در حق جناب نخست‌وزیر بیان شده است، پشیمان هستم و از کلام خود عذرخواهی می‌کنم.”
این برنامه‌ی تلویزیونی در حالی پخش شد که در روزهای گذشته اخبار ضد و نقیضی از وضعیت آیات القرمزی در رسانه‌ها منتشر شده بود. پیش از این روزنامه‌ی ایندپندنت در گزارشی از مکالمه‌ی تلفنی آیات با مادرش خبر داده بود و نوشته بود: “وی در آن مکالمه به مادرش گفت که مجبور شده است اعترافات دروغینی را امضا کند. مادرش همچنین گفت که دخترش یک بار هم بر اثر شکنجه به بیمارستان نظامی منتقل شده است.”
رسانه‌های حکومتی ایران اما برخلاف موارد پیشین، درباره‌ی این اقدام سرکوبگرانه حکومت بحرین سکوت کرده‌اند؛ شاید به این خاطر که از مقایسه‌ی آن در افکار عمومی با اعترافات تلویزیونی مشابه برخی متهمان در جریان اعتراضات دو سال اخیر در ایران نگران‌اند.

Thursday, June 23, 2011

گلایه محمد‌ نوری‌زاد از دوستان قدیم و ستایش رخشان بنی‌اعتماد به دلیل هزار قامت مردانه‌اش

محمد نوری‌زاد در نامه‌ای ضمن شکایت از دوستان قدیم که در روزهای سخت او و خانواده‌اش را رها کردند، به ستایش رخشان بنی‌اعتماد پرداخته و او را به خاطر هزار قامت مردانه‌اش ستوده است. این نامه را به نقل از وبگاه شخصی محمد نوری‌زاد در زیر بخوانید.
می خواهم شما را با بانویی آشنا کنم که نه هیچ ادعایی از بزرگ منشی با اوست، ونه طمطراقی از سوابق انقلابی.
نه چشم او به دستگاه حکومتیان است که قدرش بدانند ، ونه او را پشتوانه ای از آدمهای سرشناس است تا درهای بسته را به رویش وا کنند.
او، هرکه هست ، تمثیل یک بانوی پاک نهاد ایرانی است. گرچه هنرمند است ، هنربرتر او اما ، انسانیت اوست. من شخصا هنوز که هنوز است ، این بانو را از نزدیک ندیده ام.
بعد از انتشار این نوشته مرا اگر عمری بود و زندانی نبود ، حتما به دیدار وی خواهم رفت. و به رسم ادب ، سرتعظیم دربرابر بزرگی های انسانی او فرود خواهم آورد. آن سوتر از ایرانی بودن هر دوی ما ، فصل مشترک شاخصی که مرا با او مرتبط می کند ، سینماست.
که البته او ، برقله ی بلند سینمای ایران ایستاده ، و من ، در دامنه های آن راه می روم. ایران و سینما را اگر کنار بگذارم ، فصل مشترک دیگری ، مرا و او را به هم پیوند داده است: انسانیت! آری، انسانیت. همان گوهری که در لباس فهم درخشان این بانو ، می درخشد و مخاطبان او را به تمکین و احترام فرا می خواند.
مرا از سالهای دوربه این سوی ، دوستان قدیمی ، بسیاربود. دوستانی با مشترکات فراوان. مثل خدا ، پیامبر ، اهل بیت پیامبر ، قران، انقلاب ، جنگ، جبهه، امام ، رهبری. ومشترکات دیگری مثل آرزوهای همگن.دوستانی که بنا به هرمناسبت ، سالیان سال با هم بودیم. می گفتیم و می شنودیم و جملگی بر سرحساسیت های نظام ، آرایش یافته بودیم. سنگر خوب و قشنگی از غیرت مندی ها داشتیم ، روی دوش خود تفنگی از باید ها و نبایدها داشتیم. نشانی خانه ی هم را می دانستیم. به قول مردمان نچندان دور سرزمینمان ، از نان ونمک هم ارتزاق می کردیم. وبه زعم خود، اگر فهرستی از بهشتیان را برمی شمردیم ، حتما و حتما ، اسم خودمان ، و اسم همین دوستانمان را بر پیشانی آن می نشاندیم.
این دوستان اما ، به محض زندانی شدن من ، نه از ابراز دوستی بامن سخن گفتند ، و نه از سالها رفاقت و رفت و آمد با من. دوستان قدیم من حتی از سرزدن به خانواده ی من نیز سرباز زدند. گلی به گوشه ی جمالشان. من که رگهای گردن آنها را ، آنگاه که بخاطرحساسیت های نظام غیرتی می شد ، فراموش نمی کنم. تعجبم اما ، ازغیرتی نشدن آنها ، در حوزه های انسانی ، ونه سیاسی است. لابد من با نوشتن نامه هایی چند به رهبرمان ، به همان حوزه ی حساسیت ها نفوذ کرده بودم. و آنان ، هرکه را که به این حوزه ورود کند ، نمی بخشایند. گرچه او ، دوست که نه ، برادرخونی شان باشد.
زندان رفتن من، آزمونی همه جانبه بود. هم برای خودم ، هم برای خانواده ام ، وهم برای برجستگان نظام ، وهم دوستان دیرین من. که جز از “مردی” و مردانگی، هیچ صفتی را لایق توصیف مرام خود نمی دیدند. همه ی آنها با زندان رفتن من ، فروکشیدند. یا از ترس ، یانه ، از سرصدق. که اگر نوری زاد تا دیروز با ما بود، تعلق خاطرما به او ، بخاطرنظام بود. اکنون که او از نظام بریده ، ما نیزاز او می بریم. عجب ترجیع بند فراگیری است این “بریدن”. که با نگارش یک نامه ، تو بریده می شوی. و با ننوشتن آن ، همچنان در متن نظامی. وترس از این که ، نکند داغ و درفشی که نصیب نوری زاد شده ، نصیب آنان نیز بشود. هرچه باشد ، برای رسیدن به آن میزی که اکنون پشت آن نشسته اند ، سالها زحمت کشیده بودند.
دراین میان اما ، یک زن ، درقامت هزار مرد ، از جابرخاست.نه برای نوری زاد به زندان رفته. ونه برای خانواده ی سرگردان و بلاتکلیفش. برای انسانیت. و او، رخشان بنی اعتماد بود. که درست از اولین روزهای زندانی شدن من ، به تکاپو در افتاد. تا راه چاره ای برای رهایی من ، و آرامش خانواده ام بجوید. همکاران سینمایی را ، و سینماگران را به نگارش یک نامه ی جمعی ، فرا خواند. از جمعی از آنها امضا گرفت. و آن نامه را نیز منتشر کرد . به خانواده ی من سر زد. و ابراز همدردی و همراهی کرد . در این میان، همچنان جای خالی حضور آن دوستان غیرت مند ، و جای خالی امضایشان بچشم می خورد.
باز می گویم: گلی به گوشه ی جمالشان . زندگی باید کرد. درزندان، من تا ماهها ، متعمدانه ، وبخاطر این که بازجویان بی ادب به من فحش ناموسی دادند و مرا کتک زدند ، با خانواده ام تماسی نداشتم. دراین مدت ، مرتب به این فکر می کردم که دوستان دیرین من ، همان غیرت مندان دور سفره ی انقلاب ، حتما هیاهوها به پا کرده اند ، و طومارها فراهم آورده اند با هزار هزار امضا. هرروز با مسئولی و رییسی و خود رییس جمهورکه دم دستشان است ، ملاقات می کنند و برای آزادی من ، آرام و قرار ندارند. دراولین ملاقات با خانواده ام بود که باطل بودن خیالات من برمن آشکار شد. و دانستم که میز ، و حفظ آن ، مختصات خاص خود را دارد. و نیزمن درزندان آموختم که هرگز در اطراف دلخوری از کسی و جریانی پرسه نزنم.
اکنون که به نوشتن این سطرها مشغولم ، درون خود را از هرگونه دلگیری و دلخوری تهی می بینم. دوستان قدیم من ، همچنان دوستان من اند. من برای یافتن آنها ، سالها زحمت کشیده بودم. و هرگز به این راضی نیستم که از دستشان بدهم . زندان را برکتی برای خود یافتم که در خلوت آن ، بنشینم و فکر کنم و بنویسم . و باز فکر کنم و بنویسم. من هرگز آنچه را که برمن و خانواده ام رفت ، نه بردوستان قدیم خود می پسندم ، که برای هیچ بنی بشری نیز آرزو نمی کنم. ما باید بیاموزیم که کینه ها را بروبیم. و بیاموزیم که نه با همه ی مردمان کشورمان هم ذات پنداری کنیم ، بل همه ی انسانها را دوست داشته باشیم و برای حقوق شان ارج بنهیم و آنان را درکنار خود ، و خود را درکنار خواسته های بحق آنان ببینیم.
سلام من به سرکارخانم رخشان بنی اعتماد. بخاطر هزار قامت مردانه اش. و بخاطر انسان بودنش. او شاید در غیاب من، مجموعا ده بار با خانه ی من تماس تلفنی داشته و یکی دوبار نیز خانواده ام را دیده و از آنان دلجویی کرده است. من اما آزادگی این بانوی فهیم و نیک اندیش را می ستایم. همان آزادگی ای که حسین عزیز ما در کربلا از صف مقابل خود طلب کرد و بدان دست نیافت.
درباره ی هزار قامت مردانه ی بانوانی چون سرکارخانم محتشمی پور سخنانی دارم که بماند برای بعد.

محکومیت تارا سپهری‌فر٬دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی شریف به ۷ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق

تارا سپهری‌فر٬ دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی شریف٬ به ۷ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد. همچنین دادستانی تهران وثیقه وی را نیز ضبط کرده است.
به گزارش تحول سبز، پرونده این فعال دانشجوی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب و به ریاست قاضی پیرعباس مورد رسیدگی قرار گرفت. این در حالی است که حتا وکیل وی نیز در جریان تشکیل چنین دادگاهی قرار نگرفته بود و حکم دادگاه به صورت غیابی صادر شده است.
براساس رای صادر شده٬ سپهری‌فر به اتهام «تبانی و اجتماع علیه امنیت کشور» به ۵ سال حبس٬ به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به یک سال حبس و به اتهام «اختلال در نظرم عمومی» به یک سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده است. علاوه بر این دادستانی تهران وثیقه‌ای که برای ازادی وی در اسفند ۸۸ سپرده شده بود را نیز ضبط کرده است.
تارا سپهری‌فر در اعتراضات پس از انتخابات دو بار بازداشت شده بود. وی نخستین بار تیرماه سال ۸۸ بازداشت و مدت یک هفته را در زندان اوین سپری کرد. بار دوم او در تاریخ ۲۰ بهمن ۸۸ بازداشت و پس از گذراندن بیش از یک ماه در زندان و چند روز مانده به عید نوروز با قرار وثیقه از زندن آزاد شد.

مستند ایران درون تظاهرات بی بی سی فارسی

مستند زیبای ا یران درون تظاهرات  بی بی سی فارسی


این مستند  وقایع انتخابات  سال 88 از نگاه دوربین یک کارگردان  فرانسوی  بیان میکند 




Tuesday, June 21, 2011

99 تصویر از مقاومت خونین خرمشهر تا ایران توسط مجهز ترین ارتش اعراب اشغال نشود

می خواهم با تو سخن بگویم.

از طرف چه کسانی؟

زنان و مردانی که با ریخته شدن خونشان با ساده ترین ابزار جنگی جلوی دشمن تا دندان مسلح را گرفتند.

از طرف نخلهای سوخته ای سخن می گویم که وقتی آخرین تیرها هم شلیک شد و آخرین سرباز وطن هم به زمین افتاد با قامت سوخته شان جلوی تانکهای عراقی ایستادگی کردند..




























__________________









































.









شهید محمد جهان آرا فرمانده سپاه خرمشهر
__________________